بازگشت به صفحه نخست > دادخواهی > میزگرد بیداران درباره‌ی درستی و اهمیت دومین نوار شنیداری آیت‌الله منتظری

میزگرد بیداران درباره‌ی درستی و اهمیت دومین نوار شنیداری آیت‌الله منتظری

میهن روستا، پرستو فروهر، ناصر مهاجر، رضا معینی

سه شنبه 29 آوريل 2025,

در فایل صوتی جدید، حقایقی دیگری از کشتار زندانیان و اسیران طرح می‌شود؛ از آن میان کشتن ۳۰۰ زن و نقش پایوری «احمد خمینی» و اطلاع مسئولان سه قوه نظام از اعدام‌ها و پاره‌هایی از اقدام‌هایی برای برکناری آیت‌الله منتظری.

«بیداران» با برگزاری میزگردی، محتوای این نوار شنیداری را مورد بررسی قرار داده است. افزون بر انتشار این نوار شنیداری با همت دو روزنامه‌نگار شناخته‌شده «امید منتظری» و «فرزاد صیفی‌کاران» در بی بی سی، بیداران نیز گواهی پابرجا برای درستی این نوار شنیداری دارد.

دومین نوار شنیداری از دیدار «آیت‌الله حسینعلی منتظری» با اعضای هیات مرگ کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ را بی‌بی‌سی فارسی به تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ (۱۴ آوریل ۲۰۲۵) منتشر کرد. این نوار گفت‌وگوی جلسه‌ای است در ۹ دی ۱۳۶۷، آقای منتظری آن زمان جانشین آیت‌الله «روح‌الله خمینی» بود. این نوار شنیداری ادامه‌ی نوار نخستی است که پیشتر از سوی احمد منتظری منتشر شده بود. آیت‌الله منتظری با انتقاد از کشتارجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، در نوار نخست از وجود حکم خمینی برای اعدام جمعی زندانیان در پیوند «سازمان مجاهدین خلق ایران» و در نوار دوم حکم رهبر وقت جمهوری اسلامی برای اعدام زندانیان سیاسی چپ پرده برداشته است.

در فایل صوتی جدید، حقایقی دیگری از کشتار زندانیان و اسیران طرح می‌شود؛ از آن میان کشتن ۳۰۰ زن و نقش پایوری «احمد خمینی» و اطلاع مسئولان سه قوه نظام از اعدام‌ها و پاره‌هایی از اقدام‌هایی برای برکناری آیت‌الله منتظری.

«بیداران» با برگزاری میزگردی، محتوای این نوار شنیداری را مورد بررسی قرار داده است. افزون بر انتشار این نوار شنیداری با همت دو روزنامه‌نگار شناخته‌شده «امید منتظری» و «فرزاد صیفی‌کاران» در بی بی سی، بیداران نیز گواهی پابرجا برای درستی این نوار شنیداری دارد.

ناصر مهاجر: پیش از بررسی اهمیت این سند تاریخی، می‌خواهم تاکید کنم که اطمینان از اصالت یک سند به این معنا نیست که کار جست‌وجوگری به پایان رسیده است. بسیاری از سندهای معتبر، لزوما بی‌کم‌وکاست نیستند. سندهای معتبری داریم که برگ‌هایی از آن مفقود یا مخدوش شده‌اند. البته شماری از این کاستی‌ها و نارسایی را می‌شود از میان برداشت؛ اما شماری در گذر زمان بازساخته می‌شوند. شماری از اسناد تاریخی هم هرگز ترمیم نمی‌شوند. در نتیجه، این پرسش طرح می‌شود که آن سند تا چه حد راه‌گشا و روشن‌گر است؟! ناگفته پیداست که دخالت نظام‌های سیاسی را در «صنعت سندسازی» نباید نادیده گرفت؛ به ویژه نظامی چون جمهوری اسلامی را که از دیرباز دستگاه گسترده‌ای داشته است برای جعل و نابودی اسناد.

حاضران در این نشست، مسئولان قوه قضائیه سی‌ سال پیش هستند: حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و ابراهیم رئیسی. تنها کسی از این‌ها که «هیئت مرگ» نامیده می‌شوند و در این نشست حاضر نبود، مصطفی پور‌محمدی‌ است. طرز حجت‌آوردن اعضای «هیئت مرگ» نشان دیگری‌ست برای درک همانندی‌ فضای حاکم بر دو نشستی که فایل‌های صوتی آن‌‌ها منتشر شده است.

از نخستین پرسش‌هایی که با آن روبه‌رو می‌شویم این است که چرا «فایل صوتی»، حالا به بیرون درز کرده؟ ده سال پس از «فایل صوتی» نخست. اما پاسخ به این پرسش ساده نیست. به ویژه آن‌که نمی‌دانیم چه کس و یا کسانی آن را فاش ساخته‌اند. اینک تنها کسانی می‌توانند در این‌باره سخن‌های معنی‌دار گویند که با جناح‌هایی از حکومت پیوند دارند، خبرهای سری را می‌شنوند و از‌ بازی‌های دستگاه‌های امنیتی حکومت آگاهند. البته می‌شود به کلی‌گویی روی آورد که افشای این سند موقعیت فلان دارودسته‌ی حکومتی را ضعیف یا قوی می‌‌کند و نیروهای سیاسی داخل نظام از رهگذر افشای این سند قصد تسویه حساب با یکدیگر را دارند.

یک هفته پس از انتشار این سند، برخی از روزنامه‌ها و رسانه‌های حکومتی در ایران تحلیل خودشان را درباره‌ی این فایل صوتی داده‌اند. «تابناکِ» محسن رضایی یکی از اهداف انتشار این «فایل صوتی» را تخریب چهره سیاسی «حسن خمینی» می‌داند که از مسیر هدف قرار دادن «احمد خمینی» و نقش او در کشتار ۶۷ می‌گذرد.
به هر حال، این‌ها نکاتی‌ست که نباید سبب شود ما از کار اصلی خود، یعنی وارسیدن سند، دور شویم و بیشتر به حاشیه‌های آن بپردازیم و ذهنی‌گرایی. برای کسانی که بر این باورند این سند اصالت دارد، پرسش اصلی این می‌شود: این «فایل صوتی» دوم چه داده‌های تازه‌ای در بر دارد؟

آنچه در «فایل صوتی» دوم چشم‌گیر است، مخالفت علی خامنه‌ای‌ست با کشتار بزرگ سال ۱۳۶۷! نکته‌ی‌ دیگر، وزن سنگین احمد خمینی‌ست در متقاعد کردن آیت‌الله خمینی برای صدور حکم کشتار چپ‌گرایانی‌ زندانی در سراسر ایران که شماری در آستانه‌ی آزادی قرار داشتند. در هر دو فایل صوتی، به همدستی و همکاری احمد خمینی و پیوند تنگاتنگ وی با وزارت اطلاعات برای پیشبرد طرح کشتار بزرگ پرداخته شده است. در«فایل صوتی» دوم، نقش و مسئولیت آیت‌الله خمینی در این کشتار بسی کم‌رنگ می‌شود.

چند خبر دیگر هم در «فایل صوتی» دوم آمده که نخستین بار است نسبت به آن آگاهی می‌یابیم. آیت‌الله منتظری درباره اعدام «۳۰۰ دختر» که به گفته او «مثلا مرصاد هستند» با هیات مرگ صحبت می‌کند. خبر تکان‌دهنده است. این نمونه‌ی بارز جنایت علیه بشریت است. به جای موضع‌گیری‌ شتاب‌زده درباره‌ی درستی یا نادرستی آن، ببینیم ماجرا چه بوده، چگونه روی داده و چرا درباره‌اش سیاست سکوت اختیار شده است. از این رهگذر است که سویه‌های گوناگون جنایت‌های بزرگ و کوچک آشکار می‌شود و به این تاریک‌ترین دوره‌ی تاریخ ایران این روزگاران، نوری تابیده می‌شود تا دریابیم بر ما چه رفته است.

نکته نهایی آن‌که در این نوار، مشخص است که آیت‌الله منتظری تا پایان زندگی‌اش به نظام جمهوری اسلامی و ولایت‌فقیه باور داشت. او چند کتاب درباره‌ی رسالت تاریخی ولایت‌فقیه نوشته است. البته دانسته است که دیدگاه فقهی او با دیدگاه فقهی آقای خمینی تفاوت‌هایی داشت. انتقادهای وی به پاره‌ای از سیاست‌های خمینی، به معنای گسست رادیکال او از خمینی نبود. آیت‌الله منتتظری آدم واقع‌بینی بود و می‌دید که سیاست‌های سال ۱۳۶۷ به سود نظام نیست. از این روست که می‌گوید: شما با این کارهای‌تان فاتحه‌ی نظام، شیعه و اسلام سیاسی را خواندید. چنانچه از انتقادهای او نتیجه بگیریم که او به حقوق‌بشر باور داشت و به معنای امروزی کلمه دادخواه بود، با واقعیت خوانایی ندارد. این‌که ایشان از انتقادهای خود پا پس نکشید و بهای آن را پرداخت - و این به‌خودی خود اهمیت درخوری دارد - ایشان را به نماد حقوق بشر در ایران، فرانمی‌رویاند. او ولایت‌فقیه را «چندش‌آور» توصیف می‌کند اما ادامه می‌دهد «من دلم می‌خواست قضایا به این نحو پیش نرود و ولایت فقیه جای خودش را در میان مردم حفظ کند…» که به معنای آن است که حاضر نبود برای حفظ نظام، هر جنایتی را بپذیرد و برای رسیدن به هدف، هر وسیله‌ای را توجیه کند.

آقای منتظری بحثی را مطرح می‌کند که نفس‌گیراست. می‌گوید «راه عاقلانه همین است که من اون روز به شما گفتم... اون‌هایی که تو زندان‌ها تشکیلات داشتند، یا با اون‌ها مراوده داشتند، اشراقی میومد محاکمه می‌کرد، محکوم می‌کردند، فرض کن ۱۰۰ نفر، بعد اون ۱۰۰ نفر رو هم اعدام می‌کردن [...] اما الان یه کاری کردیم که با هیچ شرع و منطقی جور نیست… .»

مسئله روشن‌تر و دردناک‌تر از آن است که بخواهیم آن را بازشکافیم. مهم، دیدن همه‌ی واقعیت است و این‌که بتوانیم هر چیز را سر جای خودش بگذاریم. ببینیم ره‌آورد کندوکاوها و کوشش‌های‌مان تا چه حد توانسته نور به واقعیت تاریخی بیاندازد که هنوز از سر ما نگذشته و همچنان بر وجود تاریخی‌مان سنگینی می‌کند.

میهن روستا: پیش از پرداختن به هر مسالهای، می‌خواهم یادآور شوم دهه شصت دههای بود که میتوان با اطمینان گفت که شماری از جامعه طرفدار اعدام بودند. شعار «اعدام باید گردد» در جای‌جای کشور به گوش میرسید. نه تنها کسی به اعدامها اعتراض نمیکرد بلکه صدای درخواست اجرای اعدامهای انقلابی در نشریات حتی نشریه‌های چپ‌‌گرا، انعکاس دیدگاه سیاسی جامعه‌ای بود که بلند و بلندتر شده بود. برای من روشن است، آیت‌الله منتظری هم مسئول نقض حقوق‌بشر از ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا سال ۶۷ است. او در کتابش نیز خود را مجرم معرفی میکند. اما آیا نمی‌بایست تلاش‌های آیت‌الله‌ منتظری را که صدایش را علیه کشتارجمعی تابستان ۶۷ و نقض موحش حقوق زندانیان بلند و آن را افشا کرد، درهای دفترش را روی خانواده‌های دادخواه برای شنیدن و خواندن شکایت‌های آن‌ها گشود، مورد شناسایی قرار داد؟ آن‌هم با هزینه‌ کنار گذاشته شدن از ساختار قدرت جمهوری اسلامی.

به نکات مطرح در فایل صوتی «آیت‌الله حسینعلی منتظری» برگردم. پرسش‌های مختلفی درباره محتوای این فایل صوتی مطرح است و از جمله نوشته خمینی مبنی بر اعدام چپ‌ها؛‌ آیا چپ کشی به فتوای خمینی اجرا شده است؟
یا در نمونهای دیگر از اعدام ۳۰۰ زن صحبت میشود. این ۳۰۰ زن کدام گروه از زنان مجاهد بودند به تعبیر این محتوای منتشرشده؟

همان‌قدر که کشف هر بخشی از فاجعه به تکمیل تصویر ما از حقیقت این جنایت کمک می کند، زوایای دیگری را هم روشن میسازد که مشخص میشود ما از آن بی‌خبر بوده‌ایم یا روی آن به درستی مستندسازی نکردهایم. با هر بخشی از صحبت‌های آیت‌الله منتظری و پاسخ‌هایی که اعضای حاضر در آن جلسه میدهند، جرقه‌هایی از حقیقت در ذهن ما روشن میشود.
در این نوار صوتی از رئیس هیئت مرگ «حسینعلی نیری» صحبت به میان میآید، می‌توان این پرسش را هم مطرح کرد که آیا مرگ نیری میتواند بهانهای برای افشای این فایل صوتی باشد؟
پرسش‌های ما بسیار است اما شاید بهتر باشد از خود بپرسیم که آیا انتشار نوار صوتی از نشست آیت‌الله منتظری با هیات مرگ درباره کشتار تابستان ۱۳۶۷ یک خبر مهم است که پارامترهای مهمی را تغییر میدهد؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا می‌توان گفت که انتشار این فایل به مثابه یک شانس و فرصتی مناسب برای دادخواهان است؟

رژیم‌هایی که با استفاده از قدرت و امکانات دولتی که در اختیار دارند، اقدام به نقض حقوق بشر می‌کنند، از اهمیت این اسناد و مدارک در پاسخگو کردن خودشان در پروسه‌های دادخواهی خبر دارند و آن را جدی هم می‌گیرند و برای نجات خود از پاسخگویی، همواره و از راه‌های متفاوت همانند دیگر مقتدران تاریخ در فکر نابودی نامه اعمال خود هستند.
می‌توان از رژیم آلمان نازی نمونه‌ای مشهود آورد؛ زمانی که پایان حاکمیت نازی نزدیک بود، در بزنگاه شکست و سقوط رژیم، نازی‌ها اقدام به نابودی آثار جنایات خود کردند.

امروز ما با یک فایل صوتی روبه‌رو هستیم که صحبتهای اعتراضی و انتقادی آیتالله منتظری به اعضای هیات مرگ (حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی و ابراهیم رئیسی در جلسه حاضر هستند. محمد ری‌شهری و مصطفی پورمحمدی غایب هستند) را درباره اعدام زندانیان چپ‌گرا مطرح می‌کند. یعنی ۳۶سال پس از آن نشست، بارقه‌هایی از حقیقت افشا می‌شوند. ما حالا می‌دانیم که برای کشتار زندانیان چپ، بعد از کشتار مجاهدین خلق، دستوری (فتوا) از سوی خمینی وجود داشته است.

از سوی دیگر، این سند اهمیت بسیاری برای خانواده‌های قربانیانِ کشتارِ تابستان ۱۳۶۷ در جهت فراهم آوردن دادخواهی حقوقی آمران آن کشتار و ثبت آن در تاریخ دادخواهی واقعه کشتار تابستان ۶۷ دارد. این سند پاسخ به یکی از صدها سوالی است که در سه‌ دهه و نیم گذشته بی پاسخ مانده بود. قطرهای است از اقیانوسی که ما امکان قدم زدن در ساحل آن را نداریم و به امید آن هستیم که شاید در آینده و در فرصتی بتوانیم به مقصدمان برسیم.
به نظر من، به جای تمرکز بر حواشی این سند که بحث میان برخی از دادخواهان شده است، بایستی بر محتوای آن متمرکز بود تا حقیقت بیش از پیش آشکار شود و مسیر دادخواهی، با اسنادی این‌چنین محکم از نظر قضایی، پیش برود.

رضا معینی: من پیش از این در مقاله‌ی «نوار شنیداری آیت‌الله منتظری: تایید مسئولیت رهبران نظام در اعدام‌های سال ۱۳۶۷» نظرم را درباره‌ی اهمیت گفته‌های آیت‌الله منتظری در این نوار شنیداری نوشته‌ام. در این فرصت می‌خواهم درباره‌ی چرایی ِ بی‌گمانی ِ بنیادی و درست بودن این سند بگویم.

همواره پیرامون اهمیت موضوعی و تاریخی یک سند پرسمان بنیادی و درست بودن آن پرسش هایی طرح می‌شود. پرسش این است که ما چگونه می‌توانیم اصالت یک سند را تایید کنیم. در این باره پرسمان نخست راستی‌آزمایی شکلی سند است.

ما درباره‌ی این سند چه می‌دانیم؟ با نگاه به تاریخ سی و چند ساله‌ی پس از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷می‌توانیم دریابیم که آقای منتظری نخستین کسی بودند که در بالاترین رده حکومت در این‌باره حقیقت را بیان کردند. می‌دانیم چند سال پیش نوار دیگری در تابستان ۱۳۶۷ و در دیدار با هیات مرگ را احمد منتظری فرزند ایشان منتشر کردند. و با گفته‌های ایشان آشکار شد که آقای منتظری در دیدارها با مسئولان کشور گفتگو‌ها را ضبط می‌کرده‌اند و نوارهای آن نزد نزدیکان آقای منتظری نگه‌داشته شده است. می‌دانیم که نوار دوم بنا بر گفته‌های آن پس از اعدام‌ها و آشکار شدن این جنایات در رسانه‌های جهانی و برخی واکنش‌های نهادهای جهانی ضبط شده است. خبر اعدام‌ها به خانواده‌ها داده شده است و این دیدار نیز پس از نخستین حضور خانواده‌های اعدام شدگان در خاوران انجام شده است. اصلیت صدای آقای منتظری انکار نکردنی است. برخی از گفته‌ها با توجه به نوع ضبط نوار و لهجه‌ی خاص و صحبت‌ کردن آقای منتظری نارساست که بیشتر و با توجه به زمینه سخن مشکل فنی است تا سانسور دانسته. این نوار ادامه‌ی گفته‌ها در همان نوار نخست و با اطلاعات بیشتری درباره‌ی کشتار زندانیان چپ و ارجاع به برخی گفته‌ها و اقدام‌ها پس از آن دیدار است. در نسخه‌ای از این فایل که در اختیار بیداران قرار دارد، چنین نوشته شده است «دیدار آقایان نیری، اشراقی و رئیسی (مربوط به اعدام‌های صادره از طرف امام خمینی ۱۳۶۷/۱۰/۹)» و در آخر این نوار از سوی نزدیکان آقای منتظری و می‌توان گمان کرد با وجود فشارهای امنیتی بر آن‌ها تکذیب نشده است.

پرسمان دوم راست‌آزمایی درباره‌ی بُن‌مایه‌ی این سند است. سنجش اهمیت تاریخی سند در دستیابی به حقیقت و در خدمت منفعت عمومی یا هم‌سودی همگانی آن است.
در تاریخ روزنامه‌نگاری و دادخواهی، بارها و بارها دیده‌ایم که منابعی با انگیزه‌های سیاسی، شخصی، یا حتی برای نجات خود، اطلاعاتی را افشا کرده‌اند که در خدمت حقیقت و منافع عمومی قرار گرفته‌اند.

در روزنامه‌نگاری، اصل اساسی این است که اطلاعات باید درست، قابل‌راستی‌آزمایی و دارای ارزش خبری باشند. اعتبار خبر وابسته به صحت و اهمیت اطلاعات است، نه الزاماً شخصیت اخلاقی یا انگیزه‌ی منبع. در بسیاری موارد، منابع خبر افرادی با منافع شخصی، سیاسی یا حتی مجرمانه هستند، اما اطلاعات‌شان به درک بهتر واقعیت‌ها کمک می‌کند.
سند تاریخی؛ زنده ماند مشترک حقیقت است. سند‌های تاریخی، فارغ از اینکه توسط چه کسی ارائه شده‌اند، زمانی که راستی‌آزمایی شدند، به بخشی از ابزار دستیابی به حقیقت برای عدالت‌خواهی بدل می‌شوند و وظیفه‌ی روزنامه‌نگار، پژوهشگر، و دادخواه، قرار دادن اطلاعات در مسیر آگاهی عمومی است.

در این سند ما با حقایقی آشنا می‌شویم که در نوار نخست آيت‌الله منتظری درباره‌ی آن‌ها به هیات مرگ « جنایتکاران تاریخ» هشدار داده بود. این‌بار از نقش سران سه قوه‌ی نظام هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضایی، و خامنه‌ای رئیس جمهور در اطلاع داشتن از این کشتار و تلاش برای توجیه آن نکاتی می‌شنویم. از آن میان افزون بر کشتار زندانیان سیاسی، کشتار سیصد زن اسیر و محاکمه‌های غیرقضایی، تاکید بر کشتار زندانیانی که پیشتر محاکمه و به زندان محکوم شده بودند و حکم کشتار زندانیان چپ و نامه‌ای که حسینعلی نیری از خمینی برای اعدام آن‌ها دریافت کرده است. این همه در خدمت حقیقت و هم‌سودی همگان است.

برخی واکنش‌ها نسبت به این نوار شنیداری و اهمیت آن دریغ‌مندانه نادرست بود‌ه‌اند. برخی از کنش‌گران‌سیاسی درباره‌ی چرایی زمان انتشار آن و سپس با همین نگاه سرچشمه‌ی سند را به سود و زیان این و آن گرایش و قدرت و مخالف و موافق ارزیابی کرده‌اند. هر چند سوگیری برای آوازه‌گری به سود گرایش سیاسی خود است، اما توجیه‌پذیر است. هر سندی در هر زمانی می تواند به نفع گروهی باشد. از واترگیت تا ویکی‌لیکس! برخی دیگر در بنیاد برایشان هر سندی که به سود منافع و پروژه‌ی آن‌ها نباشد مشکوک و نادرست است! پنهان پس‌وپشت رادیکالیسمی بازاری برای اثبات گفت‌های خود به شکل مضحکی تاریخ و سندها و حقایق دیگر را تحریف می‌کنند. برای دادخواهی سیاست - پروژه محور نه حقیقت که بی‌آن عدالت ناممکن است که پروژه و سود است که جامعه را می‌سازد.

پرستو فروهر: انتشار دومین فایل صوتی آیت‌الله منتظری به عنوان یک سند تاریخی در مسیر دادخواهی، من را به تجربه‌ی دشواری پرتاب کرده است که در رویارویی با سندهای حکومتی در «پیگیری قضایی» پرونده قتل‌های سیاسی آذر ۷۷ داشتم. به آن انبوه کاغذهای مهردار، در زونکن‌های پرشمار که سرانجام بعد از دوسال‌ونیم کارشکنی و ضدونقیض‌گویی کاربه‌دستان قضایی و سر دواندن و تهدید ما بازماندگان قربانیان و وکلایمان، اجازه‌ی خواندن‌شان را یافتیم. در یک مهلت ده روزه.

آن‌چه با آن روبه‌رو شدیم را نمی‌توان سند نامید، زیرا که روشن‌گر چگونگی و چرایی آن قتل‌های سازمان‌یافته‌ی حکومتی نبود. اگر واژه‌ای مصداق آن «پرونده قضایی»، آن انبوه متعفن کاغذ باشد، همان واژه‌ی «سناریو» است که سال‌هاست به شیوه‌ی کار دستگاه عریض و طویل امنیتی‌-قضایی بدل شده است، برای وارانه‌ جلوه‌دادن حقایق، فریب افکار عمومی و سرکوب حق‌طلبی. این‌گونه سناریوسازی‌های حکومتی هم الگوی نخ‌نمایی یافته‌اند که آن پرونده هم نمودی از آن بود: رشته‌های حقیقت را چنان در کلاف لاطائلات و دروغ بافته بودند که سردرگمی و کلافگی ناگزیر می‌شد. بخش‌های بزرگی از سندها را نیز، که لابد با سناریوی‌شان نمی‌خواند، سانسور کرده بودند؛ از اعتراف‌های متهمان (از جمله تمامی اعتراف‌های سعید امامی یکی از اصلی‌ترین متهمان پرونده) تا سندهایی از قبیل عکس‌ها و گزارش‌هایی که اداره آگاهی از محل جرم‌ها و تحقیقات اولیه تهیه کرده بود و دیگر و دیگر.

در مقایسه با چنین سناریوسازی‌هایی، که مانع دستیابی به حقیقت و عدالت هستند، نوشته‌ها و گفته‌های آیت‌الله منتظری قدر و اهمیت والای خود را بر ما آشکار می‌کنند: در مستندسازی روال‌های سرکوب حکومتی، در بازنمایی حال و هوای حاکم بر کاربه‌دستان قضایی و امنیتی، در افشای خباثت و سهل‌انگاری‌شان در پیشگاه جان و کرامت انسان، و البته در فاش‌گویی ظلم و جور به حکم پایبندی به دین و وجدان خویش. چنین سندهایی سرمایه‌ای ارزشمند به دست می‌دهند برای شناخت آن دم‌ودستگاه تباه بیدادگر و سرگذشت هولناک قربانیان آن از یک سو، و تعمیق عزم دادخواهی در جامعه از سوی دیگر.

نکته‌ی دیگر در این مقایسه، به رسمیت شناختن و بازگویی گوشه‌ای از رنج و دردی‌ست که در آن دوره بر قربانیان سرکوب و خانواده‌هایشان تحمیل شده است. از سر همین توجه به مظلوم و ریشه‌های ظلم است که او در این نوار صوتی می‌گوید: ولایت‌فقیه در نظر مردم چندش‌آور شده است. چنین صراحت پرهزینه‌ای در آن دوران، گواه شجاعت و صداقت او در دفاع از کرامت آن کسانی‌ست، که به جرم ایستادگی در برابر این ساختار «چندش‌آور»، شکنجه شدند، سرکوب شدند، جان فدا کردند. هیچ‌گاه به یاد ندارم که هیچ‌کس از میان کاربه‌دستان حکومتی، از این جناح و آن جناح، با چنین صراحتی بر جنایتی که بر عزیزان ما در قتل‌های سیاسی رفت شوریده باشد، سر حق مظلوم با ظالم مصالحه نکرده باشد.

باز هم مقایسه می‌کنم: در آن سال‌های نخستِ پس از قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷، که دادخواهی این جنایت‌ها به یکی از خواست‌های اساسی در جامعه بدل شده بود، چه بسیار چهره‌های حکومتی که در تقبیح این جنایت‌ها داد سخن دادند و از برکت چنین موضع‌گیری‌هایی بر شهرت و حتی محبوبیت اجتماعی خویش افزودند. اما دریغ از آنکه آن‌گاه که حکم حکومتی بر «جمع شدن پرونده» قتل‌ها کلید خورد، دیگر حرف موثری در اعتراض و یا افشاگری زده باشند. تمام آن داد سخن‌‌ها در باب تعهد به حق مردم، آن گوشه و کنایه‌ها در باب افشای آمریت و ساختار اجرایی این جنایت‌ها به محاق رفت و گاه حتی انکار شد. در طی این سال‌ها نیز بوده‌اند کسانی که از دایره‌ی قدرت بیرون آمده‌اند، گاه به منتقدان سرسخت بدل شده‌اند و گاه حتی به براندازان رادیکال. بی‌شک بسیاری از آنان به دلیل نزدیکی به هسته‌های قدرت در آن سال‌های دهه‌ی ۷‌۰ آگاهی‌هایی از چندوچون و ابعاد قتل‌های سیاسی دارند، از جوسازی‌ها و موج توهین و افترا که رسانه‌های مزدور برای زمینه‌چینی جنایت بر ضد دگراندیشان به راه می‌انداختند، از تقسیم وظایف در درون ساختار قدرت، از پرونده‌سازی تا چگونگی طرح و برنامه، از هویت فتوادهندگان و آمران، تا ساختار اجرایی آن حکم‌های مخوف. صدای آیت‌الله منتظری نهیبی‌ست به‌ همه‌ی آنان که به دلیل نزدیکی‌هایی که به ساختار قدرت داشته‌اند چیزهایی می‌دانند، که ما بازماندگان قربانیان و افکار عمومی نمی‌دانیم: شما موظف به بیان دانسته‌هایتان هستید، موظف به ثبت و بازگویی حقیقت هستید.